« من خجالت می کشم که چقدر از شیعه واقعی به دورم »
احیای مراسمات اهل البیت علیه السلام
خدام ابوالفضل العباس
یک شنبه 6 فروردين 1391برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : مجید باوی

آن چه در ذیل می آید بخشى از احاديث گوهربار اهل بيت اطهار «عليهم السلام» است كه رهبر معظم انقلاب از كتب معتبر حديثى انتخاب كرده و در شروع جلسات درس خارج فقه با توضيح و شرحى مختصر، بيان فرموده اند. امام خامنه ای در شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام به یکی از درسهای ابان بن تغلب از فقهای معروف زمان حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام که روزی با هم مشغول طواف خانه خدا بودند می پردازند و می فرمایند:عن ابان بن تغلب، قال: «كنت اطوف مع ابی‌عبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا كان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یكی از اصحابمان -از برادران شیعه- از من خواسته بود كه برای انجام یك حاجتی با او بروم و یك كاری را برایش انجام دهم.
حالا ابان بن تغلب با حضرت ابی‌عبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه‌ی خداست. «فاشار الیّ». آن برادری كه از من درخواست كرده بود با او بروم و كاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره كرد كه بیا. «فكرهت ان ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه؛ دلم نخواست كه در حال طواف، حضرت را رها كنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است كه انسان با امام معصوم گرد خانه‌ی خدا طواف كند.
«فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا». در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی كه آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره كرد. «فراه ابوعبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاك یرید هذا؟»؛ [فرمودند:] این شخص با تو كار دارد؟ «قلت نعم.قال فمن هو؟»؛ او كیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه‌ی ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند:] آیا همان عقایدی را كه تو در باب امامت داری او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری،] فرمود: پس برو ببین چه می‌گوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض كردم] من در حال عبادتم و دارم طواف میكنم، طواف را قطع كنم؟ «قال نعم» [فرمودند: بلی]. حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده كند و یك مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان كان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم:] حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع كنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه وقتی برادر تو با تو كاری دارد، از تو درخواستی میكند، باید طواف را قطع كنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خوب، اطاعت كردم و جدا شدم، با آن شخص رفتم.

«ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم:] این چه حقی است كه اینجور ایجاب میكند انسان طواف واجب را هم قطع كند؟ حق مؤمن را سؤال كردم. حضرت میفرمایند كه [فقال: یا ابان] «دعه لاتردَّه»؛ رها كن دیگر، سؤال نكن. لاترده یعنی این سؤال را تكرار نكن. «قلت بلی جعلت فداك»؛ [عرض كردم:] چرا، سؤال میكنم. اصرار كردم و بعد حضرت شروع كردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم كه میفرمودند سؤال نكن، این است كه وقتی دانستی، گیر می‌افتی و مجبوری عمل كنی.

مقام معظم رهبری در درس دیگری با اشاره به "صفای میان شیعیان" به شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليه‌السّلام می پردازد که گویای آن است که صفای شیعیان باید به حدی برسد که اگر رفيقتان  دست توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برداشت شما ناراحت نشوید.

فى الكافى، عن الباقر (عليه‌السّلام)؛ «أ يجى‌ء احدكم الى اخيه فيدخل يده فى كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (عليه‌السّلام) از يكى از اصحابشان سؤال ميكنند - كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توى اين روايت نيست - كه آيا در آنجائى كه شما هستيد، وضعيت اينجورى است كه يكى از شماها بيايد دستش را توى جيب برادر دينى‌اش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيده‌ايد كه جيبتان براى همديگر رايگان باشد؟

 

مرحوم حرزالدين نقل ميكند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشف‌الغطاء از علماى بزرگ بود و خيلى مورد توجه مردم قرار داشت. ميگويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همين طور جلوى ايشان ميگذاشتند و ايشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشف‌الغطاء آمد. معلوم ميشود آن وقتها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پولها و طلاها افتاد. بعد يواش‌يواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ جعفر بلند شد گوشه‌ى عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشه‌ى عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهى كرد و چيزى نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!

حالا اين قصه‌اى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنباله‌هايش باز از اين جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال ميكنند كه در اموال شخصى، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كرده‌ايد، رفيقتان مى‌آيد دست ميكند توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برميدارد و بقيه‌اش را آنجا ميگذارد و بعد راه مى‌افتد ميرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعى بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوى گفت كه در بين خودمان اينجور وضعى نيست. «فقال فلا شى‌ء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نيست، هنوز چيزى نيست.

حضرت وقتى فرمودند «فلا شى‌ء» - هنوز هيچ خبرى نيست؛ آنى كه بايد بشود، نشده است - آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلى جاهاى ديگر به معناى مردن نيست؛ به معناى بدبخت شدن است: يعنى پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچى نيست؟ «فقال انّ القوم لم‌يعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. ماده‌ى «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناى حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناى رؤيا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفيت لازم نرسيده‌ايد. بنابراين به معناى هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناى اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكرده‌ايد.


نظرات شما عزیزان:

شهناز
ساعت19:21---9 فروردين 1391
وبلاگت پرمحتواست.

ولی خواهشن اگه میشه اگه لطف بکنی .

اون وبلاگت رو هم فعال کن.
پاسخ: آبجی شهناز، خودت بهتر میدونی که اون وبلاگ دیگه جای من نیست و دیدم داره لوس میشه بخاطر همین پاکش کردم.


نشناختی دیگه
ساعت19:13---9 فروردين 1391
چرا اینجور وبلاگی رو برا خودت انتخاب کردی.

اینو میگم آخه اکثر جونا وبلاگ عاشقونه دارن.

اصلا این وبلاگ هم به تیپ و لباست نمیخوره
پاسخ:به نظر من هیچ اشکالی نداره یه جوون ایرانی نسل سومی هم یه وبلاگ این شکلی داشته باشه .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

درباره وبلاگ

با سلام. این وبلاگ جنبه اطلاع رسانی و احیای مراسم های شهادت و ولادتهای اهل بیت را دارد. این وبلاگ زیر نظر وبلاگ مسجد حضرت ابوالفضل کیان است و امید است که با این وبلاگ بتوانیم قدمی برای اهل بیت بر داشته باشیم. التماس دعا
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان mazhabi و آدرس marasemat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 191
بازدید ماه : 187
بازدید کل : 78888
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1